نقل از دو هفته نامه موازی (دوشنبه 16 اذر ماه 83)
الگویی از رفتار معقول در جنس مخالف
نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است :
الف ) مدخل بحث
ب ) طرح آیات مربوطه
ج) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر
د) جمع بندی و نتیجه گیری
الف) مدخل بحث :
در مقدمه نوشتار ، برای ورود به بحث تأمل بر روی نکاتی چند در رابطه با مفهوم الگو ضروری می نماید :
1 ) واژه الگو را مرحوم دهخدا در لغت نامه ، در معانی سر مشق ، مقتدی ، اسوه ، قدوه ، مثال ، نمونه آورده است . و در اصطلاح ، "آلن بیرو" ، الگو" را بدین نحو تعریف نموده است :
الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار می آید ، حضور می یابد . از دیدگاهی هم کارکردی و هم _ روانی _ اجتماعی باید گفت الگو ها آن شیوه های زندگانی هستند که از صوری فرهنگی منشأ می گیرند .
افراد بهنگام عمل بطور طبیعی با این الگو ها سروکار دارند و اعمال آنها با این الگوها تطابق می یابند .
2 ) واژه الگو ( pattern ) که کاربردی در علوم اجتماعی و تربیتی دارد ، از سوی بعضی محققین معادل و مترادف واژه "اسوه" گرفته شده که در فرهنگ دینی و اسلامی مستعمل است .
مثلاً گفته می شود که "اسوه نیز همچون معادل فارسی الگو ، علاوه بر آنکه بر نمونه های عینی و مصادیق خارجی امور و مفاهیم اطلاق می شود ، به معنی طرحها و روشهای عمل و سلوک نیز می باشد ." و حال آنکه بعضی دیگر معتقدند که اگر اسوه ها را افرادی بدانیم که از افق های بلند و بسیار دور دست ، مردمان اعصار مختلف را تحت تأثیر خود قرار می دهند . در سطحی محدود تر می توان از الگوها یاد کرد که در محیط خویش با دیگران تفاوت دارند و می توانند نمونه های عینی برای سر مشق گرفتن نوجوانان و جوانان باشند.
3 ) از جمله روشهای تربیتی برای ساختن و بازسازی جسم و جان افراد ، بهره بردن از روش " توجه دادن به الگوها است."
اگر چه الگوها می توانند " بد یا خوب باشند ، ولی در یک نظام تربیتی ، تمرکز و توجه به الگوهای خوب و حسن است . در این پژوهش نیز به عنوان الگوی حسنه " روابط دختر و پسر " از نگاه دینی به ترابط " موسی و دختران شعیب " توجه و تأکید شده است .
ضمناً معنای الگو در این پژوهش متفاوت از اسوه گرفته شده تا کلیه نقش آفرینان در این داستان بتوانند پند آفرین و مدل تربیتی باشند و واضح است که "موسای" قبل از پیامبری که در این نوشتار مورد تأمل قرار گرفته ، به تعریف الگوی متفاوت از اسوه نزدیک است . ( در قرآن مجید از دو پیامبر تحت عنوان اسوه یاد شده است . حضرت ابراهیم ، سوره ممتحنه / 4 و پیامبر اسلام ، احزاب / 21 )
ب) طرح آیات مربوطه :
بدنیست ، قبل از هر گونه داوری و تحلیل در روابط دختر و پسر ، الگوی منتخب در قرآن ، به نقل از ابن کتاب مقدس عیناً منعکس گردند . این داستان را می توانیم در سوره قصص از آیه 23 به بعد ببینیم (4) : داستان مربوط به زمانی است که حضرت موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی از دشمن به جانب مدین بیرون رفت . در آیه 23/ قصص می خوانیم " و چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید ، آنجا جماعتی دید که حشم و گوسفندانشان را سیراب می کردند .
و دو زن را یافت که دور از مردان در کناری به جمع آوری و اختلدها گوسفندانشان مشغول بودند . موسی به جانب آن دو رفته ، گفت شما اینجا چه کار می کنید ؟ گفتند که منتظریم تا مردان ، گوسفندانشان را سیراب کرده ، باز گردند ، آنگاه گوسفندان خود را سیراب کنیم و پدر ما مردی سالخورده است . "
در آیه 24 / قصص اشاره شد که موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و دست به دعا برداشت . در آیه25/ قصص آمده " موسی هنوز از دعا لب نبسته بود ، دید که یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیاء باز آمده گفت پدرم از تو دعوت می کند تا به منزل ما آیی و در عوض سقایت گوسفندان ما به تو پاداش دهد. چون موسی نزد او ( شعیب ) و دختران رسید و سرگذشت خود را با شعیب حکایت کرد ، شعیب گفت اینک هیج نترس که از شر قوم ستمکار نجات یافتی ." در آیه 25/ قصص می خوانیم . " یکی از آن دو دختر ( صفورا ) گفت : ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید ، کسی است که امین و تواناست . " و در آیه 26/ قصص آمده" شعیب گفت : من اراده آن دارم که یکی از دو دخترم را به نکاح تو در آورم ... " و در آیه بعد از پذیرش این عهد از سوی موسی سخن به میان آمده است .
اگر پذیرفته شده باشد که طرح داستانها در قرآن گزافه نبوده بلکه برای درس ، پند و عبرت است ، در اینصورت بازیگران و نقش آفرینان قصه ها و داستانها الگوهای خوب یا بدند و نقش آفرینان _ مثبت ، الگوهای حسنه قرآنند . با این نگاه اکنون به درسهایی که از این الگوی حسنه قرآنی برای ارتباط دختر و پسر می توان آموخت ، می نشینیم .
ج ) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر :
1) اگر در این داستان ، دختران شعیب ، الگوی دختران و موسی ، الگوی پسران در روابط دختر و پسر باشد حداقل دو الگوی ارتباطی در این داستان نفی می شود ، اول : الگویی که از ترابط آزاد و بی حد و حصر پسر و دختر دفاع می کند . زیرا دیدیم که نقل قرآنی دلیل آنکه دختران نخواستند با جنس مخالف براحتی اختلاط ، بلکه حتی ارتباط بگیرند .
دوم : الگویی که نفی مطلق ازتباط دختر و پسر می کند . این الگو نیز از نگاه قرآنی مردود است ، زیرا موسی وقتی دختران را در کنار چاه دید ، با آنها ارتباط کلامی گرفت و از مشکل آنها پرسید و این تعامل حکایت ازمشروعیت از تباط کلامی بین دختر و پسر در صورت ضرورت و نیاز دارد .
پس الگوی مطلوب دینی در ارتباط دختر و پسر ، پذیرش ارتباط مقید و مشروطً است ، نه نفی ارتباط مطلقاً و نه وجود هر گونه ا زتباط مطلقاً .
در آیات دیگر از قیود تعامل دو جنس مخالف ، خودداری از نگاه ناروا است ، که از آن در سوره نور 30و31 به "غض" بصر یاد شده است . در قرآن فرمان و دستور آن نیست که زن و مرد و دختر و پسر در ارتباط با هم "غمض" بصر که بستن چشم است ، داشته باشند بلکه فرمان ، غض بصر است که منظور کنترل چشم از نگاه خیره ، هوس آلود ، مریض و کنترل نشده است . و این نکته یعنی ارتباط مقید دو جنس از نگاه دینی .
2) از جمله نکات بسیار مهم که در ترابط دختر و پسر در آیات مورد بحث مطرح شده ، شیوه راه رفتن دختر شعیب نزد موسی است . (گر چه مشهور آن است که شعیب این آیات همان شعیب پیامبر است ولی بعضی از علماء مثل عبدالله ابن عباس ، آنرا غیر از شعیب پیامبر می دانند )
در آیه 26 / قصص این قید را "مشی با حیا" ( تمشی علی استحیاء ) ذکر نموده است . در تعامل دختر با پسر مشی مبتنی بر حیاء ، عفاف ، وقار ، متانت بسیار حائز اهمیت است . زیرا شیوه حرکت ، سبک سخن گفتن ، نحوه لباس پوشیدن حامل پیام است و در هر فرهنگی ، با مخاطبش سخن می گوید .
لازم به توضیح است که برخورد متکی به " حیا " ، با برخورهای غلط دیگر از اساس متفاوت است .
" حیا " یک صفت پسندیده اخلاقی است و عبارت است از کنترل ارادی رفتار خویش ، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران . حیا ، رفتاری است اختیاری و ارادی ، در حالیکه " شرم " ، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است شرم و خجالت یک حالت هیجانی است که فرد در آن به شکل غیر ارادی ، از انجام عملی و یا بیان عقیده ای و یا حضور در جمع و جماعتی ، خودداری می کند . در چنین و ضعی ، فرد مضطرب است و بر رفتار خود تسلط اندکی دارد و
حال آنکه در حیاء فرد بر خود مسلط است . در حیاء نیز فرد از انجام دادن اعمال و بیان گفتار و یا برخورد مستقیم با فرد یا افراد اجتناب می ورزد ، لکن این اجتناب و خودداری مبتنی است بر خونسردی،آرامش و هشیاری فرد . در چنین شرایطی ، فرد علی رغم توانایی در تحقق یک عمل ، بنا به دلایلی عقلانی ، از تحقق آن اجتناب می کند .
در آیه از حیاء در رفتار دختر شعیب سخن به میان آمده، اما رعایت " حیا " در تعامل دختر و پسر مختص دختران نیست . چنانچه در روایات ذیل همین آیات ، وقتی که موسی به منزل شعیب از طریق همین دختر فرا خوانده می شود ، می خوانیم که دختر برای راهنمایی از پیش او حرکت می کرد و موسی پشت سرش . باد بر لباس دختر می وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند . حیاء و عفت موسی اجازه نمی داد ، چنین شود . از این رو به دختر گفت : من از جلو می روم ، بر سر دوراهیها و چند راهیها ، مرا راهنمایی کن .
حاصل آنکه اولاً : دختر و پسر از هر گونه ارتباط نفی نشده اند و در صورت نیاز می توانند با هم سخن بگویند : ثانیاً : کلام ، لباس و شیوه رفتاری ، حامل بار معنایی است و زبان دارد . از این رو باید در رنگ لباس ، نوع آن ( تنگ ، کوتاه ، آستین نامناسب و ... ) ، کفش ، و انتخاب کلمات و طرز ادای آن ( با طنازی و نرم و ... ) دقیقاً رعایت حیاء را نمود ؛ ثالثاً : رعایت عفاف و حیا ویژه جنس خاصی نیست و پسر مهذب و دختر عفیف در ترابط هر دو باید رعایت همه جوانب آسیب پذیر به حیا و عفاف و وقار را بنمایند . رابعاً : مراد از حیا ، انزواگرایی ، کناره گیری و برخوردی مبتنی بر شرم نیست .
با این توضیح برداشت آنانی که ذیل آیه گفته اند " شاید یک داستان نویس امروز که پروای قلم و نوشتن نیز نداشته باشد در ترسیم این لحظه ( زمان مواجهه دختر با موسی برای دعوت کردن به نزد پدر ) به صورت گل انداخته از شرم دختر اشاره می کرد ، اما قرآن شرم را در گامهای دختر توصیف می کند ، نه درسیمای او . بی آنکه از دست و پا گم کردن ، توصیف و نشانی باشد ." این برداشت ناصواب است ، زیرا برخورد شرم آمیزی در کار نبوده تا قرآن از دستپاچگی دختر گزارش دهد ، بلکه برخورد مسلط و مبتنی بر حیا بوده است و آیه نیز بدان اشعار دارد و برخورد شرمگینانه در ترابط دختر و پسر مذموم است و حال آنکه گام برداشتن بر گستره حیاء ممدوح و مطلوب است و این درسی است از که آن الگوی قرآنی استنتاج می گردد .
3) امروزه آنچه در سطح جامعه ما به عنوان مشکل اساسی در سطح خانواده و محیطهای آموزشی رخ می نماید وجود روابط پنهانی بین دختران و پسران است . و حتی از جمله عوامل زمینه ساز در برقراری روابط پنهانی ، احساس رسالت برخی از دختران و پسران به منظور یافتن دوست برای یکدیگر است . در برقراری روابط پنهانی می باید به نقش عواملی که اولین پیوندها را ایجاد می کند و همین پیوندها موجبات استمرار روابط پنهانی را فراهم می آورند نیز به خوبی توجه کرد .
اما آیا از آیات مورد بحث و از این الگوی قرآنی در رابطه با معضل روابط پنهانی و راههای مواجهه با آن می توان درس و پندی آموخت ؟ به نظر می رسد که آنچه که در منابع روایی آمده گره گشاست که چون آن دو دختر بر خلاف عادت هر روزه بزودی به خانه برگشتند و گوسفندان را با خود آوردند ، پدرشان که ا ز زود آمدنشان تعجب کرده بود ، پرسید : چه سبب شد که امروز به این زودی بازگشتید ؟ دختران گفتند:مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما بر ما ترحم کرد و گوسفندانمان را آب داد و ما زود تر به خانه آمدیم .
به عبارت دیگر روابط پنهانی عمیق و کثیر یکدفعه شکل نمی گیرد . با برخورد اتفاقی ، خصوصاً اگر در قالب رفع مشکل و حاجتی باشد که بر قلب و لسان آدمی اثر مطلوب بگذارد ، به سمت روابطی گسترده تر و احیانا نامطلوبتر می رود . در اینجا از راههای آسیب زدایی در ارتباط دختر و پسر آن است که همان اولین برخورد ، در فضای خانوادگی مطرح شده و افراد مجربتر و والدین سرد و گرم چشیده ، راهنمایی های لازم را در اختیار نسل جوان قرار دهند . در صورتیکه دختر و پسر مشکلات و حوادث جدید و برخورد قابل توجه روزانه را با افراد مجربتر در فضای خانواده مطرح کنند و والدین نیز بتوانند نقش مفید ، راهنما و سازنده ایفاد کنند . با روابط پنهانی و ناسالمی که محتمل است متعاقب برخورد اول شکل گیرد ، گرفته می شود .
البته واضح است که چنین اقدامی ، اولا : روابط صمیمی والدین و نوجوانان و جوانان را می طلبد . باید فرزندان محیط خانه را سالم ، امن و قابل اعتماد احساس کنند تا درد دلها و مشکلات را با والدین در میان بگذارند . ثانیا : والدین باید شرایط نسل بعدی را درک کنند و سعة صدر داشته باشند ، تا واقعیتها را بشنوند و به راه حلها بیندیشند . این چنین اقدامی از « انقطاع نسلها » در محیط خانواده جلوگیری نموده و ضمن ایجاد فضای سالم در نظام خانوادگی ، به راه حلهای مطلوب نیز می رسند .
چنین پیامی را به وضوح از الگوی قرآنی روابط دختر و پسر می توان آموخت ، زیرا دختران آنچه را که رخ داده بود با پسر جوانی در خانواده مطرح می کنند و پدر حکیمانه نسبت به آن عکس العمل نشان داد .
نه تنها دختران را در ارتباط گرفتن با آن پسر سرزنش نکرد ، بلکه دخترش را به دنبال آن فرد صالح فرستاد و ...
4) از نکاتی که در فرهنگ عامیانه ، ارزش تلقی نمی شود و شاید حتی ضد ارزش نیز قلمداد شود آن است که برای تشکیل زندگی مشترک ، دختری از پسری خواستگاری نماید . حال با توجه به الگوی قرآنی مورد بحث در ارتباط دختر و پسر ، پرسش اساسی آن است که آیا از نگاه دینی ، برای زندگی مشترک دختر در انتخاب شریک زندگی می تواند پا پیش بگذارد یا خیر ؟
در رابطه با پرسش حاضر چند نکته قابل بحث اند :
اول : ارتباط دختر و پسر حیطه عامی دارد که یکی از موارد و مصادیق آن روابط دختر و پسر برای ازدواج است .
روابط می تواند اداری باشد ( ارتباط دو همکار اداری یا یک فرد اداری با جنس مخالف از مراجعه کننده )
این تعامل می تواند تحصیلی باشد و ... اما ارتباط دختر و پسر برای رسیدن به زندگی مشترک ، ارتباط عمیقتر و حساستری است و از این رو در فتاوای فقهی علیرغم حساسیت های ویژه ، آزادی عمل زیادی را در ارتباط بین دو جنس مخالف پذیرفته است مثلاً امام خمینی درباره زن و مرد و پسر و دختر که برای ازدواج اقدام می کنند بر این باور بودند که « هر یک از زوجین می توانند بدن دیگری را با شرایط ذیل به منظور تحقیق ببیند : نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد ؛ 2) ازدواج متوقف براین نگاه باشد ؛ 3) مانعی از ازدواج این دو در میان نباشد . "
دوم : آنچه که ا زآیات مورد بحث به عنوان الگوی قرآنی تعامل ارتباط دخترو پسر استنباط می شود آن است که این یکی از دختران است که به پدرت گفت:
" یا اَبت استأجره ، اِن خیر من استاجرت القوی الامین " ( قصص / 26 ) ، ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید ، که امین و تواناست .
و پدر با پذیرش این پیشنهاد ، به موسی طرح ازدواج با این دختر را باشرایطی مطرح کرد ( قصص / 27 ) به عبارت دیگر ، در اصل دختر با ظرافت خاصی و به صورت غیر مستقیم ، پیشنهاد ازدواج با موسی را داد .
اینجاست که از آیه مورد بحث می فهمیم که دختران در گزینش همسر ، خصوصاً اگر فرد مناسب و ایده آلی را سراغ دادند می توانند و باید فعال باشند ولی اگر طرح مسأله را مستقیماً ،به مصلحت نمی دادند ، با تمهید مناسب و یا با واسطه ای ، پیشنهاد خود را برای مطلوب و محبوب خود مطرح نمایند .
پس خواستگاری دختر از پسر نیز مانند خواستگاری پسر از دختر هم " عقلا" قابل دفاع است و هم " نقلا". و در نقل نیز آیات مورد بحث شاهدی از کتاب خدا درباره خواستگاری مرد است .این تأ یید را در سیره نبوی نیز مثلاً در داستان زیر می توان دید . داستانی که با اندک اختلاف در کتب شیعه و سنی آمده است ، ا ز اینقرار : زنی آمد بخدمت پیامبر اکرم و در حضور جمع ایستاد و گفت : یا رسول الله مرا به همسری خود بپذیر . رسول اکرم در مقابل تقاضای زن سکوت کرد ، چیزی نگفت ، زن سرجای خود نشست . مردی از اصحاب بپا خاست و گفت : یا رسول الله ، اگر شما مایل نیستید ، من حاضرم . پیغمبر اکرم سوال کرد : مهر چی می دهی ؟ هیچی ندارم . اینطور که نمی شود ، برو به خانه ات شاید چیزی پیدا کنی و به عنوان مهر به این زن بدهی .... مرد خواستگار حرکت کرد برود ، رسول اکرم او را صدا کرد : آهای بیا . آمد . بگو ببینم قرآن بلدی ؟ بلی یا رسول الله ، فلان سوره و فلان سوره را بلدم . می توانی از حفظ قرائت کنی ؟ بلی می توانم . بسیار خوب درست شد . پس این زن را به عقد تو در آوردم و مهر او این باشد که تو به او قرآن تعلیم بدهی . مرد دست زن خود را گرفت و رفت " .
سوم : اما اینکه دختر شعیب به دو ویژگی موسی اشاره داشته و گواهی می دهد : یکی اینکه او قوی و نیرومند ا ست و دیگر آنکه او امانتدار و مورد اعتماد است. این مدعای دختر خاستگاهش کجاست؟ از چه رو او می تواند به چنین باوری رسیده باشد؟ در این رابطه مفسرین از جمله گفته اند "قوت او را به هنگام کنار زدن چوپانها از سر چاه برای گرفتن حق این مظلومان و کشیدن دلو سنگین را یکه و تنها از چاه فهمیده بود و امانت و درستکاریش آن زمان روشن شد که در مسیـر خانه شعیب ، راضی نشد ، دختر جوان پیش روی او راه برود ، چرا که ممکن است باد لباس او را جابجا کند . بعلاوه از خلال سرگذشت صادقانه ای که برای شعیب نقل کرد نیز قدرت او در مبارزه با قبطیان روشن می شود . هم امانت و درستی او که هرگز با جباران سازش نکرد و روی خوش نشان نداد .
از این الگوی قرآنی در روابط دختر و پسر ، حداقل نکته ای که در بحث اخیر می توان آموخت آن است که در صورتیکه این ارتباط قرار باشد که به زندگی مشترک منتهی گردد ، باید طرفین به ویژگیهای مناسب هم توجه کنند و این ویژگی ها باید جامع باشد هم خصایص مناسب جسمی ( در این آیه قدرت و قوی بودن مرد ) و هم خصایل مناسب روحی و اخلاقی ( در این آیه امانت و درستکاری ) را در برداشته باشد .
د ) جمع بندی و نتیجه گیری :
1 ) طرح داستانهای قرآنی ، صرفاٌ مطرح کردن قصه و یا رمانی نیست ، بلکه بار هدایتی آنها مورد توجه است و باید غایات داستانها و جوهره آنها را یافت و سرلوحه زندگی قرار داد . اگر قرآن مجید کتاب انسان سازی است و اگر اسلام دین کامل است ، باید برای مسأله روابط دختر و پسر طرح ، ایده و الگو ارائه نماید و چنین کاری در سوره قصص صورت پذیرفته و با تأمل در ابعاد موضوع می توان برای شرایط حاضر نکات اساسی در تعامل و ترابط دختر و پسر آموخت :
2 ) در این داستان قرآنی ، بازیگران و نقش آفرینان دو جنس مخالف هستند ، که هر دو فعالند ، طرفین هر دو پیامهای سازنده برای دیگران دارند . مرد داستان ، در نهایت لقب قوی و امین را از آن خود می کند و زن داستان ، صفت حیاء را به خود اختصاص می دهد و بر بال حیاء راه می رود :
3 ) در این داستان اصل ارتباط دختر و پسر ، به عنوان یک ضرورت زندگی پذیرفته شده است ولی این ارتباط ، یک ارتباط عاطفی ، پنهانی و بی حد و حصر نیست و با قیودی مورد پذیرش قرار گرفته است .
4) از نکاتی که از این الگو قابل استنتاج است اینکه دختر و پسر در روابط عادی و ضروری نه باید شرم بیجا داشته ، دستپاچه شده ، مضطرب شوند و نه باید پرخاشگری نموده و به یکدیگر اهانت کنند ، بلکه خوب است با شناخت از واقعیتهای جنس مخالف و از بین بردن ترسها ، دلهره ها ، هیجانها و نیز احساس خصومت و خشونت نسبت به یکدیگر ، با خونسردی و صلابت شخصیت با جنس مخالف برخورد نموده و از رفتار سبک ، خودنمایی و جلب توجه جنس مخالف به وظایف محوله در اجتماع عمل کنند .
5 ) اگر ارتباط دختر و پسر قرار است که به ازدواج منجر گردد ، مناسبتی ندارد که یک روابط پنهانی و مکتوم باشد ، بلکه با هماهنگ نمودن خانواده ها در شرایطی تا حد قابل توجهی می توانند از یکدیگر شناخت جسمی و روحی کسب نمایند . روابط پنهانی دختر و پسر آسیبهای فردی ، اجتماعی و ... دارد که باید از آن پرهیز نمود .
6) در روابط سالم بین دو جنس مخالف . اصل نباید برتظاهر ، ریا و خودنمایی باشد . آنانی که سعی دارند با لباسهای بسیار ویژه ، آرایشهای آن چنانی و ... برای خود ایجاد جذابیت نمایند ، قطعاٌ از ضعفی درونی رنج می برند و بدینوسیله به دنبال جبران کاستی جسمی یا روحی خود هستند . وگرنه کسی که فضیلت جسمی ، عقلی و قلبی دارد ، چه ضرورتی دارد که با حرکات تصنعی در مقابل دیگران ظاهر شود ؟ شخصیتهای رشید ، خودبخود در ارتباط و تعامل برای دیگران به جهت فضایلشان زیبا جلوه می کنند .پس درارتباط سالم دختر و پسر خوب است ، هر یک به دنبال آن باشد که توانایی های علمی ، هنری ، اخلاقی ، ورزشی ، رزمی و ... کسب نمایند و طبیعی ، قوی و سالم در مقابل یکدیگر ظاهر شوند
على زینتى
ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شدهام. لطفاً درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید.
همانگونه که خود مىدانید، تاکنون در محیط تحصیلى کمتر با جنس مخالف برخورد داشتید. در مقاطع تحصیلى قبلى، یعنى دوره دبستان، راهنمایى و دبیرستان با فضاى آموزشى مختلط مواجه نبودید و زندگى آموزشى شما فارغ از حضور جنس مخالف بود و در این محیطها، تعامل و برخوردى با جنس مخالف نداشتید. شاید محیط دانشگاه، اولین تجربه برخورد مستقیم و بى واسطه شما با جنس مخالف است. بر این اساس، با شکل این نوع ارتباط و پیامدهاى مثبت و منفى و راهکارهاى کنار آمدن با این پدیده، آشنایى ندارید. پر واضح است که همین نا آشنایى مىتواند موجب خسران و ضرر آموزشى گردد و ممکن است که به جاى سود علمى و آموزشى، ضرر اجتماعى، اخلاقى و حیثیتى نیز به شما تحمیل کند و بدون قصد و برنامه قبلى، شما را از هدف دور کرده، به سمت انحرافهاى پیشبینى نشده ببرد. بر این اساس، آگاهى از مواجه صحیح با این پدیده و ارتباط سالم و صحیح داشتن با جنس مخالف و شناخت از شرایط، آداب و مقررات این نوع ارتباط و برخورد با این پدیده براى شما لازم و ضرورى است. از این رو، به منظور روشنگرى، نکاتى را تقدیم مىداریم:
اما قبل از پرداختن به جزئیات مورد نظر توجه شما را به یک نکته اساسى جلب مىکنیم که کلید ارتباط با تمام انسانها را در تمام محیطها در دستتان مىنهد.
انسان، هرگز بىارتباط با دیگران زندگى نکرده است و اگر چه سطح و نوع ارتباطها تنوع مىپذیرد، ولى ارتباطات انسانى، هیچگاه قطع نشده است؛ زیرا براى آدمى، ارتباط با همنوع یک ضرورت است. نوع و کیفیت ارتباط را اهداف و اغراض ما تعیین مىکند. به این سبب، گاهى ارتباط آموزشى است، گاهى اقتصادى، گاهى فرهنگى و برخى اوقات اجتماعى. هدف یک ارتباط، در قالب پیام مبادله شده، فراهم مىشود و به دست مىآید. افزون بر آن که هر نوع ارتباطى، شرایط خاص خود را دارد که باید رعایت گردد تا ارتباط به هدف خود برسد. یک مجموعه داراى اصول و قواعدى کلى است که باید در تمام ارتباطها رعایت گردد. یکى از این اصول، این اسم که هرگز ارتباطها نباید با همدیگر همپوشى و تداخل نمایند؛ یعنى در ضمن یک ارتباط، نباید هدف گم شود. پیام مبادله شده که معین کننده نوع ارتباط است، باید محدود و منحصر به همان نوع ارتباط باشد؛ مثلاً در ضمن یک ارتباط اقتصادى نباید ارتباط خانوادگى و پیام خانوادگى مبادله شود. این تداخل، موجب ضرر به هر دو نوع ارتباط خواهد شد و هر دو را از اهدافشان دور مىسازد و همچنان که اگر در ضمن ارتباط آموزش، حواس شما متوجه مطالب دیگر شود، موجب افت کیفیت آموزش مىشوید. در ارتباط دیگر نیز تداخل پیامها، موجب افت سطح ارتباط مىشود. پس باید به اصول ارتباطهاى انسانى پاى بند بود تا بتوان به اهداف ارتباطها دست یافت.
شاید توجه دارید که علت اصلى حضورتان در دانشگاه - همان گونه که از نام این محیط پیداست - تحصیل دانش و علم است و نه تحصیل چیز دیگر؛ از این رو، ارتباط اساسى و اصلى شما با تمام افراد در این محیط، یک ارتباط آموزشى است و اگر ارتباط دوستى یا اقتصادى و... برقرار شود، در مسیر تکمیل ارتباط آموزشى و یا مقدمهاى جهت رسیدن به اهداف آموزشى است. اگر در دانشگاه در پرتو یک ارتباط اقتصادى، لوازم التحریر، فیش غذا، لباس و... تهیه مىکنید، همه براى تأمین اهداف آموزشى و تحصیل علم و دانش است. هر رفتار و یا ارتباطى که شما را از این هدف دور کند، آفت زندگى دانشجویى و انحراف از مسیر ارتباط آموزشى تلقى مىشود.
هر ارتباط دیگرى غیر از ارتباط آموزشى، فقط یک عامل مزاحم است و باید آنها را از مسیر زندگى دانشجویى خود حذف کنید تا بتوانید به اهداف علمى و معرفتى خو نایل آیید.
پس از دیدگاه تعلیم و تربیت، ارتباط با جنس مخالف، یک عامل مزاحم است و در اولین گام، سطح تمرکز شما را کاهش مىدهد. کافى است یک پیام غیر آموزشى از جنس مخالف نظر شما را به خود جلب نماید تا ساعتها فکر و ذهن شما را به خود مشغول سازد. توجه دارید که تا کنون تنها با تکیه بر دیدگاه تعلیمى و تربیتى، به بررسى این پدیده پرداختهایم و نتیجه سخن آن که هر عمل و ارتباطى که ارتباط آموزشى و فعالیت تحصیلى شما را تحت الشعاع خود قرار دهد و کمیت و کیفیت دانش اندوزى شما را کاهش دهد، باید از زندگى دانشجویى شما حذف شود.
توجه داریم که تأثیرمزاحمتى ارتباط با جنس مخالف، هرگز نه قابل کتمان است و نه با مزاحمتهاى دیگر - همانند سرو صدا - قابل مقایسه مىباشد؛ یعنى کسى نیست که بگوید ارتباط با جنس مخالف، همانند خرید لوازم التحریر مقدمهاى براى تحصیل موفق است؛ زیرا بروز عامل مزاحم، برابر است با افت تحصیلى و افزون بر این، تحقیقات انحام گرفته و تجربیات افراد مبتلا به ارتباط با جنس مخالف، گویاى افت شدید تحصیلى این گونه افراد است.
موضوع ارتباط با جنس مخالف، تنها نظر دانشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب نکرده است؛ بلکه این مسئله از دیدگاه فقهى، حامعه شناختى، روان شناختى و... نیز مورد بررسى قرار مىگیرد. اینک از دیدگاه روان شناختى این مسئله را مورد بررسى کوتاه قرار مىدهیم.
1. دهنده پیام. 2. گیرنده پیام. 3. محتواى پیام. 4. کانال. 5. رسانه. از بین این امور، بیشترین تأثیر و نقش تعیین کننده، نقش اصلى آن، مؤلفه سوم (محتواى پیام) است. آن چه یک ارتباط را از دیگر ارتباطها متمایز مىسازد، محتوا و پیام است. حال سخن این است که در ارتباط دوستى با جنس مخالف، چه نوع پیامى مبادله مىگردد که آن را ارتباط دوستى با جنس مخالف مىگویند؟ چرا ارتباط با استاد در کلاس درس را ارتباط دوستى نمىگویید و یا ارتباط با دفتردار دانشگاه را ارتباط آموزشى و دوستى مىگویید؟ آیا چیزى جز محتوا و پیام مبادله شده، مىتواند نقش مؤثر و تعیین کنندهاى داشته باشد؟ اینک باید مشخص کنیم که در ارتباط دوستى با جنس مخالف، محتوا و پیام مبادله شده چیست که آن را از دیگر ارتباطها، همانند اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و... متمایز مىسازد؟
آن چه در ارتباط با جنس مخالف مبادله مىشود، محبت و عشق است؛ ولى محبتى که یک همجنس از ارائه آن ناتوان است. از این رو به سراغ جنس مخالف مىرویم؛ پس محبت از نوع جنسیتى است و اگر پیام آرامش، سکون و... نیز مبادله مىگردد، رنگ جنسیتى - نه جنسى - پذیرفته است. در این نوع ارتباط چون قواعد و شرایط و تعهدات طرفین تعریف نشده است و به صورت ناقص از فرهنگ غربى اقتباس شده است، با پیامد منفى فراوانى همراه مىباشد؛ مثلاً چون سطح دوستى تعریف نشده، دوستان در برابر همدیگر احساس تعهد نمىکنند که معمولاً با خیانت، بى وفایى، شکست و... همراه است.
گاهى اوقات به واسطه این که سطح دوستى و ارتباط تعریف نشده است، اندک اندک از ارتباط دوستى فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگى و کارکردهایى از آن دست مىشود و چون شرایط آن با توافق طرفین قرین نشده، به هتک حیثیت اجتماعى و چه بسا خسارتهاى جبرانناپذیر - به ویژه از طرف دختر - همراه مىشود و هرگز کسى در ابتدا پیش بینى نمىکند که این دوستى، به این نقطه ختم شود؛ ولى کم کم به جایى مىرسد که سرمایهاى جز ندامت باقى نمىماند.
بنابراین چون در فرهنگ دینى و عرف ایرانى ما، این نوع ارتباط هنوز تعریف نشده و شرایط، مقررات و آداب، تعهدهاى طرفین تعیین شده است، نباید به سراغ آن برویم؛ چون هر ارتباطى که از شرایط، آداب و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها به هدف خود نمىرسد، بلکه جز خسارت نتیجهاى ندارد. اگر ارتباط اقتصادى با آداب، شرایط و تعهدهاى بیگانه باشد، نه تنها سود نمىدهد، بلکه خسارت اقتصادى تنها نتیجه آن خواهد بود. در این نوع ارتباط هم، وضعیت به همین منوال است.
در ارتباط دوستى با جنس مخالف، آن چه در معرض خسارت و ضرر (و یا بهتر بگوییم تهدید) قرار مىگیرد، مال، سرمایه و تحصیل دانش نیست؛ بلکه آبرو و پاکى است که اگر از کف رود، هرگز جبرانپذیر نیست. آیا انسان عاقل حاضر است که در یک ارتباط دوستى فاقد تعهد لازم الاجرا و غیر قابل نقض، حیثیت خود را در معرض آسیب و خطر قرار دهد؟ اگر این ضرر رخ داد، چه کسى آن را جبران مىکند و آیا آبروى بر باد رفته، قابل برگشت است؟ بسیار افرادى که هرگز گمان نمىکردند به بى آبرویى و از دست دادن آبرو و... مبتلا شوند؛ ولى مبتلا شدند. بنابراین، از دیدگاه روان شناختى بین فردى نیز چون ارتباط دوستى با جنس مخالف فاقد شرایط یک ارتباط سالم مىباشد و ویژگىهاى لازم در مؤلفههاى آن رعایت نشده است، یک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسیب مىباشد و تا زمانى که به یک تعهد طرفینى همراه با رعایت آداب و شرایط منتهى شود، باید از آن سخت اجتناب کرد.
حال که ارتباط با جنس مخالف در فضاى آموزشى و غیر آموزشى ممنوع است، پس شکل رفتار ما با جنس مخالف چگونه باید باشد؟
به طور کلى در جامعه ما چند شیوه برخورد وجود دارد که یک شیوه آن درست و شیوههاى دیگر غلط است.
برخورد مبتنى بر شناخت و احترام متقابل، برخورد صحیح با جنس مخالف است. در این شیوه، دختران و پسرانى هستند که به محض دیدن یکدیگر خود را نمىبازند و هیجان زده نمىشوند. اینان یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نمىکنندو آن را در ذهن خود و در رؤیاهاى خویش نمىپرورانند؛ بلکه در برخوردها در مجامع فامیلى، تحصیلى و... بسیار با وقار و سنگین برخورد مىکنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر و پاسخ گویى به پرسشهاى آنان، دچار افراط در خنده و شوخى نمىشوند. آنان جنس مخالف را افرادى چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود نمىدانند و آدابى را که از لحاظ شرعى و اجتماعى در برخورد با آنان لازم است، رعایت مىکنند. آنان بر اثر تربیت خانوادگى، برقرارى رابطه پنهان با جنس مخالف را بى معنا مىدانند و درباره روحیات جنس مخالف به حد کافى آگاهند و براى برقرارى روابط نیزدیک و صمیمى با جنس مخالف، برنامه دارند و آن را از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعى، به تحقق مىرسانند.
شیوههاى نادرست ارتباط
1. برخورد احساسى و هیجان زده این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف است و یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقى عمیق مىدهند و هیجان زده مىشوند که معمولاً در دختران چنین واکنشى بیش از پسران به چشم مىخورد.
2. برخورد خشک و محدود؛ عدهاى از جوانان بر اساس تربیتهاى غلط، گاهى در میان خویشان و آشنایان از افراد غیر هم جنس اجتناب مىکنند و رفتارى سرد و یا خشن دارند؛ البته خشک نبودن هرگز به معناى رعایت نکردن حدود شرعى نیست؛ ولى رعایت موازین شرعى هم لزوماً به معناى بد اخلاقى و سرد بودن نمىباشد.
3. داشتن روابط پنهانى؛ داشتن روابطى مثل نامه نگارى، تماسهاى تلفنى و مخفیانه، گذشته از این که چه عواملى باعث این گونه روابط بین بعضى از جوانان ما شده، باید یادآور شویم که عواقب روانى و اجتماعى بسیار خطرناکى در این گونه روابط وجود دارد که متأسفانه بیشترین آسیب آن نصیب دختران ما مىشود.
4. افراط در معاشرت؛ بعضى از خانوادهها به بهانه اجتماعى کردن فرزندان خود سعى در ایجاد روابط افراط گونه بین پسر و دختر مىکنند که نوعى تبعیت کورکورانه از فرهنگ غربى است.
بنابراین به نظر اسلام شیوه صحیح در رابطه با جنس مخالف، همان شیوهاى است که توضیح آن گذشت.
در ارتباط با جنس مخالف، در حالى که در قالب شکل اول ارتباط برقرار مىکنید، از اصول بیان شده زیر پیروى کنید:
1. برخورد با جنس مخالف بر اصل تکبر ورزى استوار شده است؛ یعنى معیار و قانون برخورد با جنس مخالف متکبرانه بودن آن است. رفتار صمیمانه و چهره گشاده و لب خندان داشتن، براى مواجه با همجنس و محارم است؛ نه براى نامحرم و جنس مخالف. راه حفظ حریم و مصونیت و حرمت نهادن براى خود، تکبر ورزى است تا ناشناسان و نا محرمان به حریم شما بار نیابند؛ مگر آن که محرم راز شوند بد گویى و ناسزاگویى لازم نیست و رفتار متکبرانه داشتن لازم است. بى اعتنایى، خود برتر بینى، فاصله گرفتن، حریم براى خود قائل شدن از جلوههاى رفتارى مطلوب با جنس مخالف است.
2. به برخى از تأثیرات مثبت و اندک این ارتباط دل خوش نکنید و بدانید که انسانهاى پشیمان اندک اندک به خط قرمز رسیدند و از آن عبور کردند. اگر شما یک قدم جلو بگذارید، باید تا ده قدم از ارزشهاى خود عقبنشینى کنید. جاذبه طبیعى و زیستى دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانى، زمینه انحراف ارتباطهاى انسانى را فراهم مىسازد. در محیط آموزشى هم نباید از آفاتى که در جاذبههاى زیستى ریشه دارد، غفلت کنید؛ زیرا روابط انسانى از این ناحیه، بسیار آسیبپذیرفته و به انحراف مىگراید. بر همین اساس شارع مقدس به ما هشدار مىدهد که هرگاه دو غیر هم جنس در قالب هر ارتباطى در مکانى خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند، شیطان آنها را به سمت روابط تهدیدآمیز مىکشاند و باید از آن محیط و ارتباط گریخت.
نکته دیگرى که به این حساسیت مىافزاید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه این خطر است؛ یعنى در حالى که دیگر عوامل تهدید کننده، نیازمند زمان و مکان خاصى هستند تا آدمى را در معرض تهدید قرار دهند و در رفتار وى نفوذ کنند، این عامل همیشه نقش تهدید کننده دارد و انسان هوشیار نباید یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند.
3. محیط آموزشى بدون ارتباط آموزشى نیست و طرف دوم این ارتباط، همیشه از جنس شما نیست. شاید شما در برخى اوقات مجبور به برقرارى ارتباط با جنس مخالف شوید؛ در این صورت، یقیناً از محدوده پیام آموزشى تجاوز نکنید و فقط به مبادله همین نوع پیام - در صورت مستقیم یا غیر مستقیم - اکتفا کنید. براى این که یقین کنید مخاطب شما پیام دیگرى دریافت نکرده است و پیام دیگرى مبادله نکردهاید، به نکات زیر بسیار پاى بند باشید.
1. به محض احساس دریافت پیامى غیر اموزشى، سریع رابطه را در همان لحظه قطع کنید.
2. در فضاى آموزشى مختلط، مواظب نگاه خود باشید و به پیامهاى شفاهى، کتبى و... افراد مزاحم توجه نکنید و حتى اگر به داد و فریاد متوسل شدند، ناشنیده گرفته، از موقعیت دور شوید.
3. در جمع دوستانى که به این نوع روابط دل خوش کردهاند، شرکت نکنید و حداقل وقتى به گزارش این نوع عملکرد خود مىپردازاند، از آنها کناره بگیرید.
4. توجه داشته باشید که هیچ انسان مبتلا به انحراف رفتارى با قصد و غرض قبلى به این وادى وارد نشده، بلکه دستهاى ناپیدایى او را به این هلاکت مبتلا ساخته است. شما نیز از حیله این دستها خود را در امان نپندارید؛ زیرا همیشه آنها با شما و در کمین شما هستند؛ گرچه شما از آنها فافل هستید.
منابع
1. جولیاتى وود، روانشناسى ارتباطات میان فردى.
2. محسنیان راد، روانشناسى ارتباطات.
3. روانشناسى ارتباطات اجتماعى.
4. مهرآرا، روانشناسى اجتماعى.
|
74 |
|
علىرغم اینکه افراد ناآشنا به مبانى دینى، اسلام را بدان متهم مىکنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحى داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و براى کسب دانش و کارهاى مفید اجتماعى، دختران و پسران مىتوانند با حفظ پوشش و عفاف، بهراحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکى نیست. روابط اجتماعى به سبکى که دنیاى غربْ آن را پذیرفته است و رواج مىدهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهاى زیانبار آن را نیز مىبیند و به روى خود نمىآورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جارى بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاکدامنى و بزرگمَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچگاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمىشدهاند ؛ ولى همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.
|
75 |
|
چنین فضایى، هیجانات کاذب و عطش کامجویىها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارىهاى عفیفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، کمتر مىشود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمىدهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شدهاند.
در این جوامع، بر اثر بىبندوبارىها و تلاشهاى دائمى شهروندان براى رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریمهاى انسانى و پیامهاى انبیا، هر روز، جنایات تازهاى در شرف تکوین است، که عشقهاى دروغین خیابانى و دوستىها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطههاى آغاز شمرده مىشوند.
در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانهاى براى مصرف بیشتر محصولات تجارىاند (لباسهاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایى، خوردنىهاى جدید، نوشیدنىهاى تازه، فیلمها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژىزا و توهّمزا و...) بدون آنکه فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونهاى که درونش قرارگرفتهاند، خارج شوند.
در جامعهاى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانىاند، مگر آنکه به شکارچى تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى اینکه همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمى محصولات ارزشمند یا بىارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریمها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصى، حریم سنّتهاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلى که در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس مىدارند، خواهد جنگید!
اکنون بنگرید که در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعىاند یا هنرپیشههاى جلف و فاقد ابتکار و بىاندیشهاى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقى و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دههها و سَدههاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آنهمه رنج، چنین فضاى فرهنگسوز و مادّیتزدهاى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْمآلودى بسپریم؟
|
76 |
|
جنگها براى امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونههاى بسیارى براى مشارکت زنان و دختران در فعالیتهاى اجتماعى ذکر شده است. روشن است که رعایت حریمها از سوى زنان و مردان، تضمین لازم براى دوام چنین مشارکتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.
|
77 |
|
جدّى پیش روى ماست: آیا براى خودِ دختر، بهتر است که پوشیده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششى که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیبپذیرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبیعى دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسرى حق داشته باشد که از هر دخترى در هر محفلى حدّاکثر تمتّعات را (بجز یک مورد خاص) ببرد یا نه؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چیست؟
اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیتبخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه اینکه: «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»؟
در آیین اسلام، پسران فقط در موقعى که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمى خانواده است که مىتوانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پیوند کامیابى برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانى به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهاى زندگى او و دیگران شود.
در جامعه اسلامى، هر نوع کامجویى بدون قبول مسئولیت یا کامیابى هیجانى و بدون تعقّل و تفکّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مىشود ؛ اصلى که اتفاقاً به تازگى در روانشناسى جدید غرب نیز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس مىتوان گفت که اسلام، نهتنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناک که باید محدود شوند، نمىنگرد، بلکه حتّى غریزه جنسى را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (یعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به کار مىگیرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقتجویى، علمخواهى، زیبایىطلبى، آفرینشگرى، و...) همگى نیرومندند. کدام انسان خردمندى مىپذیرد که تمامى این غرایز، در پاى غریزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذیریم که آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و کل جامعه را به خطر مىاندازد و انضباط اخلاقى آنها و کل جامعه را مختل مىسازد، ناگزیر باید به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهیم ؛ محدودیتهایى که براى افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانهاند و براى بیماران هوس، یک اجبار، تا نتوانند آزادانه از دیگران بهرهکشى کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.
اوّلین فایدههاى این روش، امنیت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعیّت زنان و دختران، شکوفایى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند که مهمترین نشانههاى «بهداشت روانى» یک جامعه محسوب مىشوند که زمینه لازم براى تولیدات فکرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.
|
78 |
|
حریصتر مىشوند.
تاریخ از آزمندىهاى جنسى، بسیار یاد مىکند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان، در هیچ نقطهاى متوقف یا سیراب نشدهاند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شکارکردن شکار دیگرى براى خود بودهاند.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهاى زیادى درباره خطرناک بودن نگاه جنسى بىضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرتهاى کنترل نشده آنان مىدهد و از طرفى تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و براى هر یک از دو جنس، تکلیفها و مقرراتى معین نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن کریم مىفرماید: «به مردان بگو چشمها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشمها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه 31)
آیین ما از ما مىخواهد که اندیشهمان را هوسآلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّتهاى جنسى به نامحرمى ننگریم و با چنین قصدى به معاشرتهاى اجتماعى قدم نگذاریم.
|
79 |
|
ویژگى، البته فرصت تفکّر و انتخاب عاقلانه را از طرفین مىگیرد.
بنابراین، مىتوان گفت که انحراف برهنگى، از انحرافهاى مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبیعت لطیف آنان، سختگیرانهتر است.
کسانى گفتهاند که اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مىشوند و عطش آنها کمتر مىشود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشمچرانىها و روابط غیر قانونى و خشونت علیه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، کمتر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمایههاى دختران و پسران جواناند. کدام انسان خردمندى بهترین سرمایههاى خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار مىدهد؟
علّتِ بیشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویى جنسى از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگى بیشتر آنها در زندگى مشترک آیندهشان خواهد انجامید.
دختر و پسرى که قبل از ازدواج، عفیفانهتر زیستهاند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوشبختتر زندگى مىکنند. پس در واقع، دختران، با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگى آینده و سالمتر ماندن همسر آینده خود، کمک کردهاند و البته چنین خویشتندارى و عفافى از سوى پسران نیز تضمین خوبى براى زندگى آینده خود آنهاست.
شاید یک علّت اینکه جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گریزان هستند، همین باشد ؛ زیرا آنان ازدواج را براى خود، یک محدودیت مىدانند و اکثر کامجویىهاى آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمى و در جریان معاشرتهاى آزاد و در محیطهایى غیر از خانه انجام مىپذیرد. طبیعى است که براى چنین کسانى، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامى که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیّت و آغاز یک زندگى نوین و نیز کانون محبّت و فضایى براى کمالجویى و پیشرفتِ دوشادوش است. براى رسیدن به چنین سعادتى است که اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مىکند.
1. سوره بقره، آیه 143.
2.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 19، ح 4971 .
3. همان، ص 18، ح 4969 .
4. الکافى، ج 5، ص 559
5. سوره احزاب، آیه 32 .
6. الکافى، ج 2 ، ص 648.